لـبـیـکـــــ یـا خـامـنـــــه ای

زمان بر امتحان من و تو می گردد، تا ببیند که چون صدای هل من ناصر امام عشق بر می خیزد، چه می کنیم؟ شهید آوینی

زمان بر امتحان من و تو می گردد، تا ببیند که چون صدای هل من ناصر امام عشق بر می خیزد، چه می کنیم؟ شهید آوینی

لـبـیـکـــــ   یـا  خـامـنـــــه ای

حضرت ارباب ...

گــذر ِتــک تـــک ایــن ثــانیــه های عمرم

به قــدیمــی شدن نــوکری ات مــی ارزد...

سخنان امام خامنه ای درباره طلاب

امام خامنه ای:

از جمله چیزهایى که حوزه احتیاج دارد، یک نظام تعلیم و تعلم است، تا در آن، وقتها هدر نرود. امروز دیگر روزى نیست که ما اجازه بدهیم، یک روز یا یک ساعت از عمر جوانى متدین و آماده براى تلاش و مجاهدت در راه دین - یعنى یک طلبه - هدر رود. طلبه، این است. اگر طلبه متدین نبود، طلبه نمى‌شد. اگر براى مجاهدت در راه دین آمادگى نداشت، طلبه نمى‌شد. حتّى شاید بشود گفت که اگر عاشقانه این راه را دوست نمى‌داشت، طلبه نمى‌شد.

بنابراین، جوانى با این خصوصیات، در روزى که اسلام توفیق پیدا کرده است یک نظام مبتنى بر اندیشه و تفکر و جهان‌بینى را در معرض دید بشریت قرار بدهد، نباید وقتش هدر رود. حوزه باید وقت او را به بهترین شکلى پُر کند و از وقتش بهترین استفاده را ببرد و از او انسانى بسازد که مى‌تواند امروز براى نظام اسلامى آبرو باشد و هدف توسعه و رواج و شناخته شدن اسلام را تأمین بکند. این کار، یک نظام درسى لازم دارد و بدون آن نمى‌شود. 

طلبه باید روحیه‌ى جوانى را با همه‌ى خصوصیات جوانى حفظ کند. البته جوانى طلبه، جوانى نجیبى است. نوآورى جوان، گستاخى جوان، ابتکار جوان، بسیارى از قیود را نپذیرفتن - که در روحیه‌ى جوان هست - در طلبه هست و همه‌ى اینها مثبت است؛ اما قید دین و پایبندى به ضوابط که در طلبه هست، آن روحیات قبلى را تکمیل مى‌کند. اگر آن خصوصیات جوانى تنها باشد، به گستاخیهاى بى‌جا و بعضى از حوادثى که انسان در طول زمانها در دانشگاهها و غیردانشگاهها مشاهده کرده است و حتّى گاهى اوقات به انحرافها منتهى خواهد شد. اما وقتى با تدین و احترام به بزرگتر همراه شد - که این، در حوزه‌ى علمیه یک سنت است؛ سنت احترام به بزرگترها، احترام به استاد، احترام به پیشکسوت، آن کسى که از ما جلوتر است و زودتر از ما درس را شروع کرده و دوره‌هاى تحصیلى را یکى پس از دیگرى گذرانده است - جوانىِ نجیب و توأم با صلاحى را در حوزه به وجود مى‌آورد.

این جوانى، نباید به پیرى تبدیل شود. اگر جوان ما ظاهراً و سنّاً جوان، ولى روحیتاً پیر و بى‌نشاط و بى‌حوصله و بى‌ابتکار و ناامید باشد، بسیار چیز بدى است. طلبه باید منشأ امید و شور و نشاط و تحرک باشد. اگر این‌طور شد، آن وقت طلبه، در صفوف مقدم مسایل انقلاب هم شرکت مى‌کند. شرط اصلى صلاح حوزه، این است. اگر حوزه کارش به آن‌جا برسد که طلبه نسبت به مسایل انقلاب، احساس بى‌تفاوتى کند، خطر بزرگى است و نباید بگذارید چنین شود. یکى از مهمترین وظایف هر مجموعه‌ى مسؤولى در حوزه‌ى علمیه‌ى قم و بقیه‌ى حوزه‌هاى علمیه، این است.

طلبه‌ها باید در صفوف مقدم باشند.

 اگر جنگ پیش مى‌آید، طلبه باید در صفوف مقدم جنگ باشد و این را ارزش قرار بدهد. این، حقیقتاً یک ارزش است. آن کسى که در حوزه‌ى علمیه مشغول درس خواندن است، به مجرد این‌که اذان حرب و جهاد بلند شد، به سمت جهاد فى‌سبیل‌اللَّه مى‌شتابد، اصلاً قیمتى برایش متصور نیست.

بهترین عناصر طلبه، آن کسى است که همین روحیه را در خود داشته باشد و بپروراند، تا مشمول آن حدیث «من لم یغز و لم‌یحدّث نفسه بغزو مات على شعبة من النّفاق»(1) نشود. اگر هم مانعى پیش آمده و نمى‌تواند عملاً وارد میدان جنگ شود، دلش براى میدان جنگ بجوشد و روحش در آن‌جا باشد؛ یعنى «حدث نفسه بغزو» باشد. این، ارزش بسیار والایى است. این روحیه باید زنده بماند.

حوادث گوناگونى براى انقلاب هست؛ طلاب باید حاضر و آماده باشند. مسأله‌ى امریکا پیش مى‌آید، اظهار نفرت از دشمنان و مستکبران پیش مى‌آید، مسایل خلیج فارس پیش مى‌آید، مسایل گوناگون دیگرى پیش مى‌آید؛ طلبه اول کسى باشد که احساس کند مسؤولیتى دارد و آن مسؤولیت را استفسار کند، ببیند چیست. هنگامى که مسؤولیتش مشخص شد، در جاى مسؤولیت خودش باشد. اینها با طلبگى مى‌سازد.

تصور نشود که اگر بخواهم این‌طور بکنم، پس کى درس بخوانم؟ درس را همیشه بخوان. جنگ که همیشه نیست، راهپیمایى که همیشه نیست، حضور در صحنه‌هاى ضرورى که هرساعت نیست. درس هم باید بخواند و بى‌درس و بى‌تحقیق و بى‌مباحثه، طلبه معناى خودش را از دست مى‌دهد.

در آن دوران مبارزات، عده‌یى از طلبه‌ها غرق در عالم مبارزه بودند؛ آن هم مبارزات آن زمانها که طور دیگرى بود و آمیختگیها و پیچیدگیهایى داشت. یک جریان، جریان روشنفکرى و یک جریان، جریان مبارزه بود و اینها در مواردى با هم التقا مى‌کردند و البته در آن موارد، التقایشان هم خوب بود و طلبه‌هاى مبارز، گاهى یک حالت روشنفکرى پیدا مى‌کردند. من که در مشهد بودم، با طلبه‌ها انس داشتم. طلبه‌ها و جوانان قم هم مکرر پیش من مى‌آمدند و مى‌رفتند و مسأله مطرح مى‌کردند و من مى‌دیدم که اینها نسبت به درس بى‌رغبتند. مکرر به این طلبه‌ها مى‌گفتم که برادران! این درس رسایل و مکاسب را باید بخوانید، این کفایه را باید یاد بگیرید. این‌که خیال کنید ما دیگر مبارزیم، پس دیگر این حرفها چیست، معناى حرفى به چه درد مى‌خورد، این اجتماع امر و نهى و مقدمه‌ى واجب را ولش کن، اشتباه فکر کرده‌اید. نخیر، این‌طورى نمى‌شود. باید اینها را یاد بگیرید. این، فن ماست. مکرر مى‌گفتم و الان هم همین را مى‌گویم که بى‌مایه، فطیر است.

طلبه‌یى که در درس و علم، غور و خوض نداشته باشد، طلبه نیست و موضوع، منتفى است. بحث، سرطلبه است. طلبه، یعنى آن‌که باید درس بخواند. البته بعضى از آن حرفهایى که ماها عادت کرده‌ایم بخوانیم، یا زیادى است و یا خالى از اولویت است؛ ولى جایش را باید چیزهاى اولى‌، یا چیزهاى لازم پُر کند. مثالهایى که ما زدیم - معناى حرفى مشتق و ضد و فلان - معنایش این نیست که حتماً همه‌ى مباحث این فصول، واجب و لازم است. نه، ممکن است اینها هم جزو همان چیزهایى باشد که بعضى از آنها زیادى است. على‌اىّ‌حال، منظور این است که درسهاى رسمى حوزه را باید حتماً خواند و یاد گرفت.


لینک خلاصه بیانات حضرت آقا در دیدار با مجمع نمایندگن طلاب و فضلای حوزه علمیه قم

لینک کامل بیانات حضرت آقا

  • عــــطشا نـــــــــم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی